سید امیر حسینسید امیر حسین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

شکوفه زندگی ما

راز من:

خدایا من میدونم که تو من وهمسرم رو به تمام آرزوهامون میرسونی.

چون تو مهربانترین و قادر ترین موجودی هستی که میشناسم.

خدایا دوستت دارم.

*خدایا آرزو دارم که تولد ٢سالگی امیر حسین عزیزم رو توی خونه دلخواه خودمون جشن بگیریم.کمکمون کن قادر مهربان...........بازم نشد....ولی من امیدوارم

خاطرات امیر بلای من

از 4 بهمن 92 خونه تکونی رو شروع کردم بعد 2 سال....15 روز طول کشید....البته پایینی ها کمی امیر رونگه میداشتن...قالی ها و...... نوروز 93 خیلی خوب بود.....خوش گذشت. 15 بهمن 92 رفتم دکتر زنان و....16 فروردین 93 فهمیدم باردارم........اونم طبیعی و در عرض 1 ماه.واقعا عجیب بود. از 17 فروردین 93 تا یک هفته امیر رو از شیر گرفتم. از 19 رفتم خونه مامانموامیر شب تا صبح ناله میکرد الهی بمیرم واسش....حتی تب کرد. امیر پسر زرنگیه تقریبا صحبت کردنش کامله.......مثل طوطی تکرار میکنه. هنوز پوشک داره یکبار تلاش کردم که ناموفق بود. البته اذیت کردنش هم کم نیست.      
4 تير 1393

شیرینکاریهای جدید

١-از توی دی ماه میپرسم فردا نهار چی درست کنم؟امیر حسین میگه شله ٢-شعر زنبور طلایی و اتل و متل  و توپ قلقلی رو با من میخونه ٣-شبها که شیر میخواد با چشم بسته میگه ....مامان جی جی بده من..... ٤-یادش دادم که به همه میگه شما ٥-بعد از گرفتن هر چیزی میگه مرسی یا ممنون ٦-١٨ بهمن ٩٢ روز جمعه دیدم کمی از دندان جلوت پریده....خیلی ناراجت شدم نمی دونم به کجا خورده...موقع شیر خوردن خیلی اذیت میشم چون نوک دندانت تیز شده
20 بهمن 1392

خرابکاریهای جدید

١.ماشین اصلاح بابا توی دی ماه ٩٢ اوایل ماه مریض شد و  بعد از خوب شدن حسابی با نق نق زدنش منو اذیت کرد طوریکه اشکم رو در می آوردی فسقلی. ٢٩/١١/٩٢ روز تولد پیامبر بابات ماشینت رو برد درست کرد
2 بهمن 1392

شیرینکاریهای جدید

١٣٩٢/١١/١ روز ٣شنبه برای اولین بار با امیر حسین رفتم خرید توی سیمتری....واسه پارچه مانتو و شال و... کلمات جدید:بده...بیا...اتل متل تو توله.... وقتی یه چیزی میخوایم ازش بگیریم میگه واستا. با صندلی اشپزخونه و رفتن روی اون به همه چیز فضولی میکنه. ٢٧/١٠/١٣٩٢ برای اولین بار خودش شلوارش رو در آورد تا ببرمش دستشویی.  
2 بهمن 1392

پسر طلا

92/9/18 دیشب برای اولین بار خودت جورابتو در اوردی. لغات جدید:پاشو.....بیا....تحمه یا تخمه.....باتی یا باطری....سی دی ..... واکسن 18 ماهگیت اواخر آبان زدیم.....آخه قبلش مریض بودی.....واسه تمام واکسن هات میریم خونه بابا جی و اونا رو حسابی اذیت می کنی..... واسه خرید کت و شلوار بابات تو مغازه خالقی مانکن ویترین رو انداختی. خرابکاریهاتم که توی خونه فراوونه......شیشه نمک...صفحه کلید....سلفون ها....در جا کفشی....کنترل تی وی...... نماز هم از 10 ماهگی می خونی.......امیدوارم نماز خون و با ایمان باشی.
20 آذر 1392

پسر شیطون بلا

مامان جونم ...پسر گلم...گاهی خیلی خیلی اذیتم میکنی...نق نق الکی می کنی یا کل روز رو دنبالم راه میری و دهنت هم بازه و گریه میکنی و گاها با فریاد من ساکت میشی.......عزیز دلم من عاشقتم ..من واسه دیدن روی ماه تو خیلی سختی کشیدم پس خواهش میکنم کمتر اذیتم کن. این روزها بفکر یه نی نی دیگه هم هستم بخاطر بیماری خودم ولی تو انقدر گاهی روسم رو میکشی که حتی فکر یک نی نی دیگه هم دیوونم میکنه. لغات جدیدی که میگی:نه بابا...الو که اگه بابا رو صدا کنی وجوابت رو نده میگی الو....ممنون...آبی... راستس امشب معلوم شد نی نی دایی تزی دختره.
6 آذر 1392

بدون عنوان

1.به محض شنیدن موزیک نانای گردنت شروع میشه البته اول میای سراغ مامان و با هم.....بله 2. 12/7/92 دایی تزی با کمک مامی و من موهاتو کوتاه یا همون کچل کرد. 3.دایم باید از روی میز tv بگیرمت. 4.تلفنی با شایان و مامی هم صحبت میکنی.  
16 مهر 1392

بدون عنوان

عزیز دلم این روزها روزهای بدی هستند.....کار پدرت پیش نمیره و منم پر از تنهایی و منفی بافی هستم تنها خنده توست که دلخوش به زندگیمون میکنه. شیرینکاریهای اخیر توکه نفسم هستی: 1-ادای سلطان و عمو پورنگ رو در آوردی اونم فقط با یکبار دیدن اون  کلیپ 2-امروز عصر میز عسلی خونه باباجی رو با قدرت تمام بلند میکردی و راه میبردی. 3-گاهی
7 مهر 1392

بدون عنوان

امیرم از صبح میگه آره  بله آتی  و ..............کلماتی مثل بی تربیت و عمه. جارو برقی هم که داستانی داره که دوست داره همیشه روشن باشه و بعد جارو زدن من حسابی گریه میکنه. با پتو جمع کردن هم مخالفه و دوست داره با اونا و من حسابی بازی کنه.باید یواشکی جمع یا پهنشون کنم. ...
1 مهر 1392