شکوفه زندگی ما

عزیز دلم این روزها روزهای بدی هستند.....کار پدرت پیش نمیره و منم پر از تنهایی و منفی بافی هستم تنها خنده توست که دلخوش به زندگیمون میکنه. شیرینکاریهای اخیر توکه نفسم هستی: 1-ادای سلطان و عمو پورنگ رو در آوردی اونم فقط با یکبار دیدن اون  کلیپ 2-امروز عصر میز عسلی خونه باباجی رو با قدرت تمام بلند میکردی و راه میبردی. 3-گاهی

امیرم از صبح میگه آره  بله آتی  و ..............کلماتی مثل بی تربیت و عمه. جارو برقی هم که داستانی داره که دوست داره همیشه روشن باشه و بعد جارو زدن من حسابی گریه میکنه. با پتو جمع کردن هم مخالفه و دوست داره با اونا و من حسابی بازی کنه.باید یواشکی جمع یا پهنشون کنم. ...

١٦ ماهگی امیر حسین   ...

وای که باز کردن در یخچال هم مصیبتی شده. ...

...

١١ اسفند ٩١ اولین دندان امیر حسین در اومد. تا سه ماهگی کل شب رو بیدار بود. تا یک سالگی رویگونه اش حساسیت داشت. از ٥ ماهگی غذای کمکی شروع شد ١٨ خرداد ٩٢ منزل هاشمی راه افتاد ١٣تیر ٩٢ برای اولین بار بدون سینه و پا خودش روی پتو انقدر غلت زد تا خوابید ٧ مرداد 92 برای اولین بار امیر حسین روخودم تنها بردم حمام البته قبلش 2 یار با پدرش بردیمش حمام. توی 16 ماهگی میگه"ای بابا" همش باید حواسم باشه که بلایی سر tv  نیاره آخه میره روی میز می ایسته و قدم میزنه و....از تمام موانع جلوشم رد میشه. توی 15 ماهگی یک دندان کرسی از سمت راست در آورد. خونه مامی که میریم باید همه جا پشتی بذارن از بس فضوله.   تمام کارهای من و پدرش رو ...

...