دوران طولانی استراحت مطلق
پسر گلم امروز 16 روزه که من سرکلاژ شدم و استراحت مطلق هستم.بعد از این مدت تازه امروز 1390/10/22 مامی بعدازظهر رفت خونشون یعنی پدرت بردش.بابا جونت بعد از رفتن اونها واسه سلامتی هرچه بیشتر تو رفت ظرفهای نهار رو شست و بعد با دوچرخه اش رفت تعزیه(می دونی که تعزیه کی).
حس عجیبی دارم همش فکر می کنم چطور زحمتهای مامان وبابا و مهربونی پدرت رو جبران کنم...
از امروز تصمیم گرفتم بیشتر وقتم رو با فتوشاپ پر کنم.دیروز ندا و شیوا اومدن نهار خونمون،خوب بود و خوش گذشت آخر شب هم با آلمان چت کردم....میگفتند کلی چیزهای خوشگل واست خریدن....
نمی دونم چطور این چند ماه رو بگذرونم.فقط هرشب خدا رو شکر میکنم که یک روز دیگه بسلامتی تموم شد.
امروز روز دوم از هفته24 است.
11بهمن ماه 6 به امید خدا تموم میشه...........
خدایا کمکمون کن....خدایا دوستت دارم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی